این مقاله به چگونگی پیدایش خوارج، معانی لغوی و اصطلاحی این واژه، نقش این گروه در شهادت امیرمؤمنان وشبهات مربوط به آن پرداخته است که درضمن بحث به صورت گذرا به برخی ازعقاید این گروه اشاره می شود. همچنین تلاش شده است، با استفاده از منابع دست اول تاریخی، عاملان شهادت امام علی معرفی شده واین مسئله مورد تجزیه وتحلیل قرارگیرد.
پیدایش فرقه «خوارج» که به ظاهردرجنگ «صفّین» شکل گرفت، زخم تازهای بر پیکر جامعه اسلامی بود. این گروه متعصب و پرخاشگر که نقاب تقوا و دینداری بر چهره داشت، با عقاید و باورهای عجیب و دور از منطق خود، همواره برای حکومت نو پای امیر مؤمنان، علی (ع) مشکل ساز بودند وپی در پی فتنه انگیزی می کردند و مشکلات زیادی برسر راه حاکمیت اسلام پدید آوردند؛ از این رو امام که آنها رامردمی کم عقل وآلت دست شیطان میدانستند،
طی مراحل مختلف برخوردهای متفاوتی باآنان داشت و ضمن بیان نظر صریح اسلام درباره حکمیت و برخی مسایل دیگر، توانست گروهی بی غرض از این بی خردان را از سراشیبی سقوط نجات دهد، ولی دسته ای دیگر که همچنان بر لجاجت و عصیان خود اصرار می ورزیدند، درنبردی سخت با سپاهیان اسلام به هلاکت رسیدند و باقی ماندگان این گروه با هم فکری هم دستان خویش، توطئه قتل امیر مؤمنان را پیریزی کردند که متأسفانه دراین توطئه شوم موفق شدند.
به دلیل اهمیت موضوع وماندگاری این افکار پلید درتاریخ اسلام ونیز دورنگه داشتن جامعه اسلامی از این تفکرانحرافی، دراین نوشته تلاش شده است تا ضمن شناسایی فرقه خوارج، نقش آنان درشهادت امام علی (ع) مورد بررسی وتجزیه و تحلیل قرار گیرد؛ امید است مرضی مولای متقیان واقع شود.
خوارج در لغت
بررسیدقیق واژگان «خوارج» و «خارجی» در فرهنگهای لغت(1) نمایانگر این نکته مشترک است که کلمه خوارج از فعل لازم خَرَجَ، یَخْرُجُ، خُرُوجا مشتق میشود و به معنای بیرون رفتن است. این کلمه اگر با «عَلی» متعدی شود، دو معنای نزدیک به یکدیگر دارد:1. در مقام پیکار و جنگ برآمدن؛ خَرَجَ عَلَیْهِ أی بَرَزَ لِقِتالِه؛ آماده جنگ شد. 2. تمرد وشورش؛ خَرَجَتِ الرَّعیَّةُ عَلَی المَلِک أی تَمَرَّدتْ؛ ملت علیه شاه طغیان کرد.
معادل فارسی خوارج، واژه شورشیان است که از خروج به معنای دوم گرفته شده و مفهوم سرکشی در آن نهفته است؛ بنابراین، شورشیان و مخالفان حاکم وقت را «خارجی» می نامند.
خوارج در اصطلاح
در اصطلاح خوارج به گروهی از مخالفان کتاب و سنّت اطلاق میشود که در نبرد صفّین علیه امام علیبنابیطالب شورش کردند وبا عقایدی مخصوص در «حروراء»(2) ساکن شدند، به علت خروجشان بر ضد امام واجب الاطاعه اسمِ «خوارج» برازنده قامت آنها شد. گروه پرخاشگری که در جنگ صفین،نخست پذیرش حکمیت را بر امیرالمؤمنین، علی خلیفه شرعی و قانونی وقت مسلمانان تحمیل کردند؛ سپس با وی به مخالفت برخاستند.
گفتنی است: اگرچه در اصطلاح، متبادر از لفظ خوارج نزد مسلمانان، گروهی هستند که در اثنای جنگ صفین بر امام علی خروج کردند، ولی امروزه «اباضیان»(3) را نیز خوارج مینامند.
برخی از عقاید خوارج
خوارج حضرت علی را به دلیل پذیرش حکمیت کافر قلمداد کردند، اینان هر فردی را که راضی به این کار بود، از دین بیرون دانستند. خلافت ابوبکر، عمر، نیمه اول خلافت عثمان و تا اواخر حکومت علی (قبل از پذیرش حکمیت) را باور داشتند و معاویه، عمروعاص وابوموسای اشعری را نیز تکفیر می کردند(4)و پس از حضرت علی با خلفای اموی و عباسی نیز مخالفتی شدید داشتند؛ بهخصوص از بنیامیه با دشنامهای زشتی یاد کرده، همواره با آنان درگیر بودند.
این گروه به ظاهر اندک، با عقاید منحصر به فردشان پیوسته برای جامعه اسلامی مشکل ساز میشدند؛ آنان مرتکب گناه کبیره و حتی مخالفان عقاید خویش را کافر میشمردند و خروج بر امام ستمگر(به زعم خویش) را واجب میپنداشتند.
این گروه بهدلیل جمود، تحجّر فکری، جهل علمی وجهالت عملی، ناخواسته حکومت را به سوی معاویه سوق دادند و هنگام باز گشت امام علی از صفیّن به کوفه از لشکر آن حضرت جدا شده، با جمعیتی دوازده هزارنفری در حروراء اردو زدند و دیری نپایید که به راهزنی و فتنهانگیزی روی آوردند. امیرمؤمنان پیوسته با فرستادن سفیرانی آنها را به هدایت دعوت میکردند، ولی متأسفانه مؤثر نمیافتاد؛ ازاینرو چارهای جز درگیری با آنان ندیدند. به هر روی، فتنه خوارج با اتمام جنگ «نهروان»(5) به ظاهر پایان پذیرفت.
خطر فتنهگری آنها در ضربهزدن به اسلام و مسلمانان به اندازهای بود که امام پس از رویارویی با آنها فرمودند: «فَإنّی فَقَأتُ عین الفتنة»(6) این من بودم که چشم فتنه را در آوردم.
خوارج و شهادت امام علی(ع)
گرچه ردپایی از خارجیان را می توان درزمان پیامبراکرم(ص) مشاهده کرد(7) ولی اینان درجریان نبرد صفین قدرت بروزپیداکرده و جریان حکمیت رابرامام علی(ع) تحمیل کردند؛ آنها بعدازماجرای ننگین داوری حکمین وخیانت عمروعاص وابوموسای اشعری، همواره درپی فرصتی بودند تا به علی(ع) ضربهای وارد کنند؛ درست به همین علت جنگ نهروان رابر حضرت تحمیل کردند، دراین نبردکه بنابه پیشگویی امام کمتراز دهنفراز خوارج جان سالم به دربردند(8) بقیه به خاک نگون بختی سرازیر شدند.
باقی ماندگان از این گروه درپی نقشهای برای قتل امام علی(ع) بودند، تا اینکه به گفته بسیاری از تاریخ نگاران گروهی از خوارج بعد از شکستهای مفتضحانه، توطئهای بزرگ را پایهریزی کردند که به قتل حضرت علی(ع) انجامید؛ آنان، در موسم حجّ سال 39 (ه .ق) در مکّه گردآمدند و درباره زمامداران به بحث پرداختند و از اعمال و رفتارشان انتقاد کردند و برای کشتن آنان نقشه کشیدند. آنها با یادآوری کشتههای خود در نهروان برای آنان اشک ماتم ریختند و معتقد بودند که دنیا دیگر برایشان خیری ندارد و باید در راه خدا جانشان را بفروشند!
سرانجام، اینان به این نتیجه رسیدند که همه فتنهها از علیبنابیطالب، معاویة بن ابیسفیان و عمروبنعاص برمیخیزد و باید امت اسلام را از دست این پیشوایان گمراهی نجات داد تا جامعه اسلامی طعم خوشی و راحتی را بچشد؛ از اینرو سه خارجی متعصب داوطلب اجرای این نقشه شدند؛ عبدالرحمن بن ملجم مرادی (9) قتل علی(ع) را به عهده گرفت و بَرَک بن عبیداللّه تمیمی کشتن معاویه و عمرو بن بکر تمیمی قتل عمروعاص را پذیرفتند و ضمن هم قسم شدن با یکدیگر پیمان بستند که در شب نوزدهم ماه رمضان سال چهلم هجری(10) این نقشه را عملی کنند، سپس هر یک راهی مقصد خود شدند.(11)
بَرَک بن عبیداللّه در شام توانست شمشیری بر ران معاویه فرود آورد و او را مجروح کند و بهگفته برخی تاریخ نگاران، معاویه با این ضربت تا ابد مقطوع النسل گردید(12) ولی عمرو بن بکر در مصر موفق به ترور عمروعاص نشد؛ زیرا عمرو به جهت درد شکم، در آن صبحدم به نماز حاضر نشد و به جای خود خارجة بن حذافه رئیس داروغه را برای اقامه نماز فرستاد که وی با شمشیر عمرو بن بکر از پا درآمد(13) و بدین صورت، عمروعاص از این حمله جان سالم به در برد.
ابن ملجم نیز به کوفه آمد و با دوستان خارجی خود ملاقات کرد، ولی آنان را از قصد خود آگاه نساخت، تا اینکه روزی با گروهی از قبیله «تیمالرباب» ملاقات نمود که برای کشته شدگان خود در نهروان نگران بودند. در همین روز وی با دختری بنام «قطام» آشنا شد که سرآمد جمال و زیبایی بود و پدر و برادرانش در نهروان کشته شده بودند. زاده ملجم، عاشق این دختر شد و به وی پیشنهاد ازدواج داد، ولی قطام یکی از شرطهای ازدواج با او را قتل امام علی(ع) قرار داد.(14)
بدین ترتیب ابن ملجم از کتمان قصد خود دست کشید و گفت که برای اجرای همین کار به کوفه آمده است؛ سپس با همدستی وردان بن الماجد تمیمی (پسرعموی قطام) و شبیب بنبجره و فردی که از طرف عمروعاص وکیل بود و نوشتهای صد هزار درهمی در دست داشت و تحریکات اشعث بن قیس، در سحرگاه نوزدهم رمضان سال چهلم هجری آن حادثه غمانگیز را در محراب مسجد کوفه آفرید و مولای متقیان را به شهادت رساند و بدین صورت، خوارج در این مرحله از توطئه خویش خون امام(ع) را در محراب عبادت ریختند.(15)
درخور تأمل است : به گفته برخی تاریخ نویسان، ابن ملجم با شعار «الحکمُ للّهیاعلیلا لَکَ »؛ حکم فقط از آن خداست نه از طرف تو ای علی!، شمشیرش را مقابل امام(ع) بلند کرد؛ یعنی هنوز بر عقیده خارجیگری خود باقی بوده است.(16)
شناسایی قاتلان واقعی امام
دراین جا مناسب است درباره عمق فتنه قتل امیرمؤمنان(ع) موشکافی کنیم و از زاویهای دیگر به این حادثه غمانگیز بپردازیم.
در نگاهی سطحی، به نظر می رسد، سه نفر خارجی در اقدامی شخصی توطئه ترور حضرتعلی(ع)، معاویه و عمروعاص را پیریزی کردند و حضرت هم به دست ابنملجم کشته شد، ولی با ژرفنگری درمییابیم که این توطئه از سوی گروه خوارج بود که به دست این سه نفر عملی شد؛ زیرا:
اولاً: بیشتر روایات تاریخی بر این واقعیت تأکید دارند که گروهی از خوارج در مکّه گرد هم آمده، این توطئه را پایهریزی کردند و این سه نفر داوطلب اجرای نقشه شدند؛ تاریخ نویسان، ضمن ثبت اجتماع این گروه در مکّه، تصریح کردهاند که اینان از خوارج بودهاند.(17)
ثانیا: به نقل بیشتر تاریخ نگاران، ابن ملجم جزء همان نُه نفر خارجی است که از جنگ نهروان جان سالم به در بردند.
ثالثا: همچنان که گذشت، خوارج کوفه وقتی از قصد ابن ملجم آگاهی یافتند، از وی پذیرایی کردند و به او در این کار شوم یاری رساندند.
رابعا: تکرار شعار معروف خوارج از زبان ابن ملجم در لحظه فرود آوردن شمشیر بر فرق امام علی(ع)، دلیل دیگری بر خارجی بودن قاتل امام است.
با وجود این شواهد،برخی از محققان، ضمن نفی هر گونه نشستی از خوارج در مکّه و ترغیب سه نفر برای قتل حضرتعلی(ع)، معاویه و عمروعاص، مینویسد: «برفرض صحّت این مطلب، این سه نفر داوطلب، اصلاً جزء خوارج نیستند و انتساب آنها به خوارج درست نیست».(18)
اینان، اشعث بن قیس و معاویة بن ابیسفیان را در توطئه قتل امام علی(ع) متهم کرده، مینویسد: «خوارج، ابن ملجم را بر این کار ترغیب نکردند؛ بلکه آنها از کشتن علی مبرّا هستند؛ در حالی که اشعث، بعد از شهادت علی همیشه تلاش میکرد تا خوارج را به این کار متهم کند و در این راه، گامهای مؤثری برداشت و توانست تا حدودی نزد افکار عمومی، خوارج را قاتلان اصلی امام معرفی کند».(19)
در جواب این شبهه باید گفت:
اوّلاً: در منافق بودن اشعث و ارتباط مخفیانه وی با معاویه تردیدی نیست، ولی همه اَسناد دست اول تاریخی، قاتل علی(ع) را از خوارج میدانند؛ خوارج به دنبال کینهای که از امام(ع) در جریان حکمیت و سپس در جنگ نهروان بر دل داشتند، او را مهدورالدم دانسته، سرانجام خون پاکش را درمحراب مسجد کوفه ریختند و چنان که گذشت، شعار ابنملجم در هنگامه به شهادت رساندن حضرت امیر(ع) همان شعار همیشگی و معروف خوارج بود.
ثانیا: گرچه معاویه آرزوی قتل علی(ع) را در دل داشت، ولی طبق شواهد تاریخی، وی از توطئه شوم سحرگاه نوزدهم رمضان بی خبر بود و زمانی که «برک بن عبیدالله» را بعد از ترور نافرجام معاویه نزد وی آوردند، او جهت رهایی از بند معاویه راز پلید خود و همدستانش را در قتل حضرتعلی(ع) و عمرو، فاش کرد و با این خبر، سرتاپای معاویه غرق در سرور و شادی شد؛ پس فرزند ابوسفیان از توطئه قتل امام علی(ع) بی خبر بوده است. اگرچه بعدا معاویه همیشه سعی داشت تا مقام معنوی ابنملجم را بالا ببرد؛ به طوری که با اهداء چهار هزار درهم به سمرة بن جندب، از وی خواست تا آیه 207 سوره بقره(20) را در شأن ابنملجم تفسیر کند؛ (21) در حالی که به شهادت مفسران شیعه و سنی، این آیه در شأن و منزلت حضرت علی(ع) نازل شده بود.(22)
بررسی مجموع شواهد تاریخی نشان میدهد که توطئه قتل امیرمؤمنان(ع) کاری فردی نبود؛ بلکه عملی از پیش طرّاحی شده بود که بزرگان خوارج در ترسیم آن نقش بسزایی داشتند و ابنملجم فقط مجری این طرح بود؛ برای اثبات این ادعا شواهد گوناگون تاریخی در دست است؛ مانند:
1. ابن ابیالحدید اشعاری را از خوارج نقل میکند که به روشنی شرکت آنهارا در قتل امام(ع) تأیید میکند:
دَسَسْنا لَهُ تَحْتَ الظِّلامِ ابنمُلجَمٍ جزاءً إذا ما جاءَ نَفْسا کِتابُها
أباحَسن خُذها عَلی الرأس ضَرْبَةً بِکَفّ کریمٍ، بَعد موتٍ ثوابُها؛(23)
یعنیما خوارج در تاریکی شب به دست ابن ملجم با دسیسههایی سرنوشت علی را هنگامی که اَجل او فرارسید رقم زدیم. ای علی! از دست ابن ملجم کریم ضربهای را برسرت پذیرا باش که ثواب آن در گرو قتل تو است.
2. طبری نیز شعری را از ابنابیمیاس مرادی نقل میکند که دال بر شرکت خوارج در این توطئه است:
ونَحنُ ضَرَبنا یا لکالخیرُ حَیدَرا أباحَسن مأمومَةً فََتَفَطّرا
ونَحن خَلَعْنا مُلکَهُ مِن نظامِهِ بِضَربةِ سیفٍ إذْ عَلا و تَجبَّرا
و نَحنُ کرامٌ فی الصباح أعزَّةٌ إذا الموتُ بالموتِ ارتَدَی و تأزّرا(24)
یعنی ای اباالحسن، حیدر! این ما (خوارج) بودیم که فرق سرت را دو نیم کردیم و شکافتیم؛ ما بودیم که رشته سلطنت علی را هنگامی که تکبر و عصیان ورزید با ضربه شمشیری از نظامش پاره کردیم. ما در هنگامه صبح، گرامی و عزیزیم؛ هنگامی که مرگ جز با مرگ پاسخ داده نمیشود (بنابراین ما انتقام خود را گرفتیم).
این اشعار حماسی که توسط شاعران خوارج ایراد شده است، شاهد روشنی بر مدعای ماست که خوارج از طراحان اصلی قتل امام(ع) بودهاند و پاداش خود را در گرو قتل آن حضرت میدانستند و همواره بر آن فخر میکردهاند.
3. یکی از مواردی که شرکت خوارج را در شهادت امام تأیید مینماید، ماجرای دفن شبانه جنازه مطهر امام(ع) و مخفی کردن قبر اوست؛ به طوری که فرزندان امام علی(ع) از بیم آنکه مبادا جنازه حضرت به دست خوارج بیفتد و توهینی نسبت به آن روا دارند، بدن مطهر پدرشان را شبانه به خاک سپردند و قبر آن حضرت را نیز مخفی نگاه داشتند و درباره محل دفن سخنانی مختلف گفتند.(25)
4. ابن ملجم در کوفه با فردی به نام شبیب بن بجره ملاقات کرد و وی را به همکاری در قتل علی(ع) دعوت کرد، امّا او نپذیرفت و قرابت و خویشاوندی امام با پیامبر و سابقه حضرت در اسلام را پیش کشید، ولی زاده ملجم در پاسخ گفت: او برادران ما را کشت؛ ما هم به جهت انتقام خون برادران خویش، علی را میکشیم. در نهایت، شبیب با ابن ملجم همکاری کرد.(26)
5. در گفتوگوی امکلثوم، دختر امام علی(ع) با ابن ملجم، امکلثوم به وی گفت: چرا امیرالمؤمنین را کشتی؟ ابنملجم در جواب گفت: من امیرالمؤمنین را نکشتم؛ بلکه پدرت را کشتم!(27)
از مجموع این شواهد در مییابیم که اولاً ابن ملجم، بر اساس همان عقاید خارجیگری امام(ع) را به شهادت رساند. ثانیا شرکت خوارج و آلوده بودن دست بیشتر آنان در این توطئه شوم تأیید میگردد. ثالثا گفتار برخی از معاصران در این زمینه، طرفداری کورکورانهای است که از عدم تحقیق و تفحص برمیخیزد و ادعای مبرّا بودن خوارج در شهادت امیرمؤمنان (ع) ادعایی گزاف و بی اساس است.
به نقل ابنکثیر: «اصحاب امام علی(ع) به دلیل ترس از خوارج هر شب ده نفرمسلح، در مسجد برای حفظ جان امیرمؤمنان(ع) نگهبانی میدادند وحضرت در ملاقات با آنها فرمود: چرا در اینجا اجتماع کردهاید؟ جواب دادند: برای حفظ جان شما، امام(ع) فرمود: خداوند نگهبان خوبی برای من است و برای حفاظت هر فردی دو فرشته را مأمور کرده است؛ هنگامی که قضا و قدر الهی فرا رسد، آن دو این شخص را رها میکنند».(28)
سرانجام در واپسین ساعات شب نوزدهم ماه مبارک رمضان، خوابی بر چشمان امیرمؤمنان(ع) مستولی شد و ایشان پیامبر اکرم(ص) را در خواب دیدند و از نامهربانیها و لجاجت امت، به آن حضرت شکایت و رنجهایی را که از مسلمانان دیدند، بیان کردند:
مَلَکَتْنِی عَیْنِی وَ أنَا جَالِسٌ فَسَنَحَ لِی رَسُولُ اللّهِ ( فَقُلْتُ یَا رَسُولَ اللّه مَاذَا لَقِیتُ مِنْ أمَّتِکَ مِنَ الاْءوَدِ وَ اللَّدَدِ فَقَال: «اُدْعُ عَلَیْهم» فَقُلْتُ: أبْدَلَنِی اللَّهُ بِهمْ خَیْرا مِنْهُمْ وَ أبْدَلَهُمْ بی شَرّا لَهُمْ مِنِّی؛(29)
همانگونه که نشسته بودم، خواب چشمانم را ربود و رسول خدا(ص) را دیدم؛ پس گفتم ای رسول خدا! از امّت تو چه تلخیها دیدم و از لجبازی و دشمنی آنها چه کشیدم! پیامبر(ص) فرمود: نفرینشان کن. گفتم: خدا بهتر از آنان را به من بدهد و به جای من شخص بدی را بر آنها مسلّط گرداند.
آری، شِکوهها و رنجهای امام(ع) از امت به شکل نفرین درآمد و بعد از حضرت با واقعیت گره خورد ومعاویهها، ابنزیادها وحجاجها و... بر همین ملت مسلط شدند و روز روشن را چون شب برای آنان تیره و تار کردند! در حالی که مولای متقیان(ع) در بهشت برین همنشین رسول اکرم(ص) گردید.
در نهایت، دعای امام مستجاب شد و در شب بیست و یکم ماه مبارک رمضان سال چهلم هجری همای سعادت بر دوش امیرمؤمنان(ع) نشست و آن حضرت با انبوهی از گلایههای ناگفته به سرای باقی شتافت.
آری، علی(ع) قهرمان بزرگی که از معرکههای مرگبار و جنگ با مشرکان و یهود، پیروزمندانه برگشت و از جبهه ناکثین خطرناک و قاسطین نیرومند فاتحانه برگشت سرانجام به دست مارقین به شهادت رسید؛ (وَسَلامٌ عَلیهِ یَومَ وُلِدَ ویَومَ یَمُوتُ ویَومَ یُبعَثُحَیّا.)(30)
_______________________________
1. کتابالعین، ج 4، ص158 و 159 لسانالعرب، ج 4، ص52و53؛ تاجالعروس، ج 2، ص 30؛ مجمعالبحرین، ج 2، ص 294؛ مقاییس اللغه، ج 2، ص175 و 176؛ المنجد، ص173.
2. «حروراء» نام دهکدهای است بیرون شهر کوفه که نخستین مکان اجتماع خوارج علیه امام علی(ع) بود (معجم البلدان، ج 2، ص286).
3. «اباضیه»طرفداران عبدالله بن اباض تمیمی هستند که معتدلترین گروه از خوارجاند وتندرویهای معمول خوارج را ندارند.هماکنون این مذهب طرفدارانی درکشورهای مغرب، عمان ومراکش دارد (خوارج در تاریخ، ص 189 و 190).
4. مقالات الاسلامیین، ج 1، ص 180.
5. نهروان به منطقه پهناوری اطلاق میشود که میان بغداد و واسط در شرق دجله قرار دارد. دارای شهرها وآبادیهای متعدد و از زیباترین مناطق بغداد است که شامل سه رود بالایی، وسطی و پایینی است. اسم فارسی آن «جوروان» بود که معرّب به «نهروان» شد، این سرزمین چون در راه بغداد به خراسان قرار داشت بسیار آباد بود، امّا در زمان سلجوقیان خراب شد (معجم البلدان، ج 5، ص 375).
6. نهج البلاغه، خطبه 93.
7. جهت اطلاع بیشتر ر،ک: المیزان، ج 9، ص 319؛ مجمع البیان، ج 5، ص 63؛ الکشاف، ج 2، ص 281 ؛تفسیر نمونه، ج 7، ص 454؛ الملل و النحل، ج 1، ص 115؛ شرحنهجالبلاغه ابنابیالحدید، ج 2، ص 266 ؛بحار الانوار، ج 22، ص 37 و 38 ؛صحیحمسلم،ج 2 ؛کتابالزکات، ص750 - 743، ح 148،147،158 و 156.
8. نهج البلاغه، خطبه 59.
9. جهت آگاهی ازسرگذشت و روحیات این فرد ر،ک: خوارج، تندیس فتنه، اثرنگارنده، انتشارات میراث ماندگار، قم، چاپ اول، تابستان 1383.
10. طبری و بلاذری، این شب را هفدهم رمضان سال 42(هجری) میدانند.
11. تاریخ الامم و الملوک، ج 4، ص 110 ؛ أنساب الاشراف، ج 2، ص 490؛ مناقب آل ابی طالب، ج 3، ص 311.
12. انساب الاشراف، ج 2، ص490.
13. همان، ص 490 و 491.
14. مهریه قطام، غیر از قتل امام علی( شامل یک بنده، یک کنیز و سه هزار درهم بود؛ همچنان که ابن ابی میاس مرادی در شعر خویش بدان اشاره کرده است:
وَلَم أرَ مَهرا ساقَهُ ذُوسَماحَةٍ کَمَهرِ قُطامٍ مِن فَصیحٍ وأعجمٍ
ثَلاثَةُ آلافٍ و عَبدٌ و قِینَةٌ وَضَربُ علیٍ بِالحُسامِ المُصَمَّم
فَلا مَهَر أغلی مِن علیٍ وإن عَلا وَ لافَتکَ اِلاّ دونِ فَتک ابنملجم
درمیان تمامی عرب و عجم هیچ فرد بخشندهای را ندیدم که همانند مهریه قطام بپردازد: سه هزار درهم، یک غلام و یک کنیز و کشتن علی(ع) با شمشیربران. هیچ مهریهای هر چند گران مایه باشد، بالاتر از قتل علی نیست و هیچ جنایتی بدتر از جنایت ابنملجم نیست (بحار الانوار، ج 42، ص 267؛ تاریخ الامم و الملوک، ج 4، ص 116 ؛الاخبار الطوال، ص 214؛ مناقب آل ابی طالب، ج3 ، ص 311؛ الارشاد، ج1 ص 22).
15. تاریخ الامم و الملوک، ج 4، ص 110 و 111؛ أنساب الاشراف، ج 2، ص 493 و 491؛ بحار الانوار، ج 42 ، ص 229 و 230.
16. بحار الانوار،همان آدرس؛ مناقب آل ابی طالب، ج 3، ص 312؛ انسابالاشراف، ج 2 ص 493 - 491.
17. مناقب آل ابی طالب، همان آدرس؛ الکامل فی التاریخ، ج 3، ص 255 ؛ انساب الاشراف، ج 2، ص487.
18. و 19. ر،ک: الخوارج هُم انصار علی،چاپ الجزایر،1403 ق /1983م ،اثر سلیمان بن داوودبن یوسف، ص 196 - 194.
20. وَمِن الناسِ مَن یَشری نَفسَه إبْتِغاءَ مَرضاتِ الله وَاللهُ رَئُوفٌ بِالعِباد؛ بعضی از مردم (با ایمان و فداکار، همچون علی) در«لیلة المبیت» به هنگام خفتن در جایگاه پیغمبر جان خود را به خشنودی خدا میفروشد و خداوند به بندگان مهربان است.
21. شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید، ج4 ص 73.
22. مجمع البیان، ج1 ص 535؛ المیزان، ج 1 ص 100؛ التفسیرالکبیر، ج 6 ص 174؛ روح المعانی، ج 1، ص 492.
23. شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید، ج 13؛ ص 241.
24. تاریخ الامم و الملوک، ج 4، ص 115 و 116 شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید، ج 5 ص 185 با اندکی اختلاف.
25. تاریخ الخلفاء، ص 196؛ أنساب الاشراف، ج 2، ص 497.
26. تاریخ الخلفاء، ص 196؛ أنساب الاشراف، ج 2، ص 491.
27. أنساب الاشراف، ج 2، ص 495 ؛ بحار الانوار، ج 42، ص 231 ؛ الاخبار الطوال، ص 214.
28. البدایة والنهایة، ج 8، ص 13 و 14.
29. نهج البلاغه، خطبه 70.
30. سوره مریم، آیه 15.